دوزخ مرد

ساخت وبلاگ

اسب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آن‌جا تنهايي خود را به تن خاك دادم.

در رپ‌رپه‌ی نفس سكوت شكست،

سكوت ...

گورستان حجم حركت بود و تبسم نخ‌نماي شهر رقيق كرد خون حياتم را.

تنها ديلاق هاي كهنه تن‌پوش محراب شک شدند و فاصله‌ي نماز شک و يقين مرزها را خط زد.

بيا، ره وار جنون بيابان! بيا، تا راه قافله فاصله‌اي بس نزديك است.

آفتاب دليل بي‌اعتمادي‌ست، به شن قناعت كن _ به خاك!

باور كن، درهاي دوزخ همه چوبي‌ست، درهاي دوزخ همه چوبي‌ست.

نگرانم، نگران آمدن باران! كه خواب دوزخ را آشفته كند،

كه منطق اضداد در قاعده‌ي باران و دوزخ جاري شود و خدا فرياد كند "دوزخ مرد،"

دوزخ مرد،

دانستنیها,کتاب الکترونیک...
ما را در سایت دانستنیها,کتاب الکترونیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahmood bedanid بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1391 ساعت: 0:13