من فقط یک قلم میخواهم
قلمی که بتوان با ان غم های دنیا را خلاصه کرد...
من فقط یک لانه میخواهم
لانه ای که بتوان خودرا باتنهایی در ان حبس نمود
من فقط تو را میخواهم
تویی که مرا در مرداب غم تنها نگاشتی
سالهاست دلتنگت خواهم ماند
میدانم برنخواهی گشت اماچاره ای نیست
خنده ای نیست
عشقی نیست
ان چه مانده است
دوچشم خیس ویک قلب ناارام با گیتار شکسته ای
که صدایش قلبم را می لرزاند...
می دانم نخواهی امد
من پنجره ای میخواهم که از ان بتوان تورا دیدبا تو بودباتو خندید
خدایااااااااااااااااااافقط یه پنجره برای شروع دوباره ...
دانستنیها,کتاب الکترونیک...
برچسب : نویسنده : mahmood bedanid بازدید : 75