در کشور عشق هیچ کس رهبر نیست
هیچ شاهی بر گدا سرور نیست
اما تو باور کن مرا
زورقی در موج دریا باش
ناگه یار و یاور کن مرا
سر بلند کن ماه من شو
غرق حیرت کن مرا
عاشقم من
پیش مردم درس عبرت کن
مرا
دو چشم عاشقت دردیست که بر جان من افتادست
بنازم این قلندر را هنوز ازپا نیفتادست
اگر عاشق کشی رسم و مرام خوب رویان است
بکش ما را که دائم عید قربان است
پریشان خاطران آواره در صحرای گیسویت
هزاران شمع خراب افتاده در کنج سر مویت
من از سمت سپاه عشق بازان آمدم سویت
که بنویسم ماه خجالت میکشد
از گل رویت
دانستنیها,کتاب الکترونیک...
برچسب : نویسنده : mahmood bedanid بازدید : 95