آنتی پارتی

ساخت وبلاگ
یک،دو،سه هفته از وقت کاراموزیم داره میگذره و من تنها ماندم در میان سیل غمها...! سیل غمی که نه تنها مصداق  شعر به جای "از ماست که بر ماست" نیست بلکه درگیر یک آنتی پارتی مذمن شده ام!

داستان از اینجایی آب می خورد که بنده حقیر قفا خورده با خاطری اطمینان تیلیفونی به اخوی محترم می زنم و درخواست یافتن محلی برای گذران کاراموزی را از ایشان دارم! اخوی محترم هم با کمال خوشرویی میگویند چه چیز از شما که کارآموز معدن بهتر؟؟ بیا! بیا که از آب در هاون کوفیدن تو در متروی کذایی بهتر است و بنده الان آنچنان محلی را برایت نشان خواهم نمود که جورج اکس بوش در زمان تحصیل برای فرزندش نتوانسته فراهم کرد!! شرکتی بنام "پترکاو انرژِی" که همانا اسمش کلی ادلار می ارزد . ما هم با کمالی آسوده و پز زنان (پز دهنده :دی) که ما شرکتی نفتی یافته ایم برای کاراموزی و شماها بروید در متزو تهران سماق بمکید و ما دیگر الان ماینر و پتذول هستیم و اخوی ای داریم که هیچکس ندارد و  اینها به تهران آمدیم! اما هنوز ساعاتی از آمدنمان به تهران نگذشته بود که اخوی محترم در اولین بازدید از بنده و انجام مراسم معمول بوس و سیل پرانی و چتر و اینها :دی فرمودند که درخواست کارآموزی شما در هاله ای از ابهام قرار دارند! ما نیز با کلی چک و چونه متوجه شدیم که نخیر! قبول نمس کند که نمی کند و در نهایت فرمودند که اگر در نهایت نشد بفرما به همان مترویی که بودی! حال این در شرایطی است که درخواست متروی بنده هم کان لم یکن تلقی شده است و دست ما نیز در پوست مبارک آقای گردو!! اینطور شد که یک "آنتی پارتی" شدید رخنمون کرد که ما همه در عجب ماندیم که "چی بوودی تووووو و ما خبر نداشتیم (مخاطب خاص :دی)) تازه تازه میرسم به این جمله قدیمی اما همیشه نو "کس نخوارد پشت من جز ناخن انگشت من" و آرام آرام پی بردم به آن!! حال باید صبر کرد که ببینیم چه خواهد شد! این ما و این اخوی و این کاراموزی....برایم دعا بفرمایید نصدق همگیتان :دی

دانستنیها,کتاب الکترونیک...
ما را در سایت دانستنیها,کتاب الکترونیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahmood bedanid بازدید : 87 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1391 ساعت: 0:31