<no title>

ساخت وبلاگ
برای بازگشت یک شعر را به جای اینکه شهید کنم فلاش بک می کنم.

به تو هر که هستی!آن نمی شناسم همیشه.

-------

این حرف ها شاید بوی گندم ندهد
شاید بوی گندمزار ندهد
شاید بوی ایل ندهد...
اما از مربع در هم ریخته اتاقم
که پر است از گچ
که پراست از آهن
که پر است از گره های ریزبفت
تمام حرف من است که
تو میشنوی!
اینجا صدای من است به وقت مردن
و پوسیدن

****
تمام عشق آیا هنوز
"صدای فاصله هایی ست"
که تنها بلد است گریه کند؟
که تنها بلد است در سایه بنشیند؟
که تنها بلد است تنها باشد؟
نمیدانی !
نمیدانی چقدر خیس ام؟!
بیا رفیق
بیا به آفتاب برگردیم
من شرحه شرحه ام.
***
من به خانه آمدم
با سر دو کبوتر در جیبم
من به خانه آمدم
با زوزه توله سگی در سر
با شکستن سری در مشت...
یادت می آید مادر؟
من چقدر به خانه آمدم؟


بیا رفیق ...
برگردیم
به نیمکت کوچکمان
تو درشت روی تخته سیاه بنویس:
بستنی یادش به خیر...
بادبادک یادش به خیر...
عشق یادش به خیر...

ما پر ایم از چیزهای مرطوبی
که هیچ سه شنبه ایی خشک اش نکرد
رفیق!
ما حواسمان نبود
بی چتر
سراغ کانت رفتیم و کافکا
در بارهای چرکین سن لوئیس
لب تر کردیم
در سنگفرش های ایگناسیو
عاشق شدیم
من پل الوار شدم
"همچون کوچه ایی بی انتها"
تو لورکا شدی
در سکوت زندان
با رویای گرانادا
اما هنوز خیس بودیم تا پل
و پل
ما را سقوط کرد!
ما خودکشی شدیم
مثل بوف کور
مثل غزاله
در جنگل های شمال...
ببین!
ما هنوز خیس ایم
بیا رفیق به آفتاب برویم
با هرچه آفتابگردان که برداشته ایم
ما دست هایمان کوچک است
**
دل دل نکن
این تنور
دل نسوز نمیشناسد
مراقب عشق باش!
دانستنیها,کتاب الکترونیک...
ما را در سایت دانستنیها,کتاب الکترونیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahmood bedanid بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1391 ساعت: 0:32