تحصیل از بهر نان یا در پی معرفت و کمال

ساخت وبلاگ
گاه از خود می پرسم چرا یک فرد تحصیل کرده بیش از حدود ۱۰٪ مطالب درسی دوره متوسطه را بیاد ندارد.

آیا درسها و سرفصلهای آنها در زندگی بکار نخواهد رفت؟ آیا دروسی همچون ۱- معارف اسلامی و قرآن، ۲- زبان های عربی و انگلیسی، ۳- ریاضیات، شیمی، فیزیک و زیست شناسی، ۴- علوم اجتماعی و انسانی، تاریخ، جغرافیا، ادبیات و ... با افزایش سن و ورود به جامعه و بر عهده گرفتن نقشی درآن به کار نخواهد آمد. پس چرا علاقه به یادگیری در بسیاری از  دانش آموزان وجود ندارد و تنها برای ارتباط با دوستان و از روی اجبار به به مدرسه میروند؟ چرا بعد از ساعات مدرسه کمتر به کتاب نگاه می اندازند مگر از روی اجبار تمرین و مشقی داشته باشند که آن هم از روی کتاب های راهنما و حل المسائل رو نویسی شده یا از دوستان گرفته میشود؟ چرا تنها شب امتحان مطالعه معنا می یابد؟ چرا بعدها تنها برای عبور از کنکور جنبه های تستی محتوای کتاب های درسی را مطالعه میکنند نه برای یادگیری؟ چند درصد از ماها بعد از عبور از کنکور کتاب هایمان را نگه میداریم؟

آیا واقعا گواهی پایان تحصیلات متوسط یا همان دیپلم کم ارزش است؟ بنده بسیاری از اطلاعات عمومی و غیر تخصصی امروز خود را مرهون تحصیلات متوسطه و حتی قبل از آن هستم. درست است که در دوره کارشناسی نیز دروس عمومی وجود دارد اما عمق و تداوم دبیرستان را ندارد و دانشجویان به آن توجه لازم را نمی کنند و منتظرند تا دروس اختصاصی را بگیرند و یا برای فارغ التحصیل شدن به گذراندن یا به اصطلاح پاس کردن آنها مجبورند.

ریشه مشکل را در جای دیگری باید جست. ما به گذراندن دروس و رفتن به کلاس های بالاتر به مانند گذر از نردبان ترقی! می نگریم غافل از اینکه به معنا و مفهوم ترقی حقیقی، هدف زندگی، تحصیل و کار توجه داشته باشیم. آیامی توان بخش های پائینی نردبان را که فرد از آن عبور کرده برید با این فرض که دیگر نیازی به آنها نیست؟ در اینصورت نردبان و فرد بالارونده فرو خواهد افتاد چرا که تکیه گاهش از بین رفته است. بسیاری از ماها نیز اکنون فرو افتاده ایم اما بر آن آگاهی نداریم و سرانجام این غفلت، پشیمانی است.

آیا گرفتن گواهینامه (مدرک تحصیلی) ترقی محسوب میگردد یا افزودن بر دانسته های خود و بکار بستن دانسته ها و موفقیت در نقشی سازنده که فرد در جامعه به عهده دارد، تحول و رشد فکری، شناخت و درک بیشتر مفاهیمی همچون هستی، هدف از زندگی، انسان و خدا. آیا افراد کم سواد اما دارای درجات دانشگاهی می توانند نقشی سازنده و مفید را در جامعه بازی کنند؟ یا فردی که پخته نگردیده و از معرفت حقیقی تهی است می توانند نقش خود را متعهدانه انجام دهد و دچار لغزش نگردد؟

آیا دست یافتن به مقامات بالا در سلسله مراتب اداری، ارتباط و نشست و برخواست با افرادی که از دید جامعه افراد مهمی محسوب میشوند ترقی حقیقی است!؟ در اینصورت آیا اعتبار و جایگاه شما نزد جامعه وابسته به مقام و نفوذ شماست یا شخصیت خود شما فارغ از مقام، نفوذ، قدرت، سرمایه؟ آیا جامعه به شما احترام میگذارد یا به پست و مقام و ثروت شما؟

چرا پول را را کعبه آمال و آرزوهای خود قرار داده ایم و داشتن مقدار زیاد آن را ترقی به شمار می آوریم؟ آیا پول هدف است یا وسیله؟ اگر وسیله است آیا وسیله راحتی، فخر فروشی، ارضا نفس است یا وسیله رسیدن به آرمان های ارزشمند زندگی مان که آن نیز چیزی نیست جز تلاش در جهت رسیدن به کمال انسانی، خدمت به همنوع، پروش نسلی صالح و کارا و در نهایت وداع رضایتمندانه دنیا.

دانستنیها,کتاب الکترونیک...
ما را در سایت دانستنیها,کتاب الکترونیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahmood bedanid بازدید : 85 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1391 ساعت: 12:43