خبرگزاری فارس: مدیرمسئول "9 دی" در یادداشت خود در آخرین شماره این هفتهنامه، از دلسوزان موثر جریان اصولگرایی خواست که با بیان شاخصههای مورد تأکید حضرات آیات مهدویکنی و یزدی در عین به وجود آوردن رقابت سالم، مردم را به سمت انتخاب گزینههای اصلح سوق دهند.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، متن یادداشت حجتالاسلام حمید رسایی به شرح ذیل است:
در دنیای امروز اگر قرار باشد سیاست را به یکی از ورزشهای رایج تشبیه کنیم، قطعا باید سراغ شطرنج رفت؛ صفحه سفید و سیاه شطرنج و مهرههایی که هر یک مأموریتی و میدان مانوری دارند، دقیقا شبیه چهرهها، شخصیتها، جریانات و گروههای سیاسی هستند که برخی بازیگران سیاست از آنها برای پیش برد اهدافشان بهره میبرند.
در میان چهرههای سیاسی اما اگر به دنبال رجلی باشیم که برای مهرههای شطرنج سیاست، برنامه دارد و کارکشته این میدان است، باید به سراغ آیتالله هاشمی رفسنجانی رفت؛ هاشمی البته سیاستمداری است که هرگز به بازی در یک صفحه شطرنج اکتفا نمی کند. او اگر میداندار بازی شود، همواره تلاش میکند تا در برابر رقیب خود چند جبهه بگشاید و معمولا بازی را در چند صفحه شطرنج دنبال میکند تا اگر در یکی از صفحات مات شد، با مهرههای تازهنفس دیگر، بازی را در میدان دیگری ادامه دهد و با یک درجه تنازل به نتیجه دیگری برسد.
هاشمی البته در طول این سالها ثابت کرده که استاد دو قطبی کردن یا به عبارتی سفید و سیاه کردن زمین بازی یا به تعبیری دقیقتر، ایجاد رقابت بین جریان چپ و راست و در این بین حاکم کردن تفکر خود به عنوان جریان معتدل در میان این دعوای ساختگی بوده است.
هر چند هاشمی یکبار در فتنه 88 کوشید با لشکرکشی سربازانش در خیابانها، نظام اسلامی را کیش کند اما با صبوری و تدبیر نظام در یومالله 9دی مات شد.
اکنون اما در آستانه انتخابات مجلس نهم، یکبار دیگر فرصت بازی در برابر نظام اسلامی برای هاشمی پیش آمده و او که چند صفحه شطرنج در برابر خود گشوده بود تا در یکی از میدانها بازی را ببرد، با حضور به هنگام و تکلیفمدارانه شخصیتی همچون آیتالله مصباح، نتیجه بازی را واگذار کرد و از میدان خارج شد و اکنون جریان فتنه تنها به یک اتفاق امید دارد که در ادامه خواهم نوشت.
آیتالله مصباح را البته نمیتوان بازیگری دانست که با نگاه ابزاری به چهرهها و جریانات سیاسی به دنبال حاکم کردن سلیقهاش است؛ مصباح یزدی که در طول این سالها ثابت کرده مرد میدان تکلیف است و سیاست را از این منظر دنبال میکند، با سفارش به پایداری بر اصول و کوتاه نیامدن از مبانی، توانست دست هاشمی رفسنجانی را بخواند و او را در یک حرکت مات کرد.
اما صفحه این بازی بر چه اصلی بنا شده بود؟ قبل از تشریح صفحه این بازی که بر اصل پذیرش وحدت پایهگذاری شده بود، باید به این نکته توجه داشت که اساسا موضوع وحدت در انتخابات مجلس شورای اسلامی در میان جریانات مختلف و ارائه لیست مشترک در درجه اول در شهر بزرگی همچون تهران و بعد از آن در برخی از شهرهای بزرگ دیگر همچون مشهد، تبریز، اصفهان، شیراز تاثیر دارد و هر چه به سمت شهرهای کوچک برویم، تاثیرگذاری مناسبات فکری و سیاسی در انتخابات کمرنگتر خواهد شد.
از ماهها قبل و به ویژه بعد از خانهنشینی احمدینژاد که باعث زندهشدن جریان فتنه شد، جریانی به بزرگنمایی حضور اصلاحطلبان و برنامهریزی آنها برای فتح کرسیهای مجلس پرداخت؛ این بزرگنمایی اما با دو هدف صورت گرفت: یا این حضور تحقق مییافت و اصلاحطلبان فرصت مییافتند در این میدان بازی کنند و به کرسیهای مجلس برسند و یا زمینهای میشد برای امتیاز گرفتنهای دیگری که در میانه این بازی فرصتش فراهم میآمد.
واقعیت این است که دو جریان برای به وحدت رساندن اصولگرایان از چند ماه قبل از انتخابات تلاش کردند؛ یک جریان خیرخواهانه و دلسوزانه بر اصل وحدت تاکید میکردند – هر چند آنها نیز به انتخاب سازوکار و ترکیب این وحدت انتقاد داشتند - و جریان دیگری که سرنخش برای امتیاز گرفتن از نظام اسلامی در دستان هاشمی بود و اساسا انتقادات دلسوزانه را نفی نیروهای اصیل انقلاب برمیشمردند.
هاشمی اما با بزرگنمایی حضور اصلاحطلبان به دنبال وحدت در اصولگرایان آن هم شش ماه قبل از انتخابات بود تا قدرت چانه زنی خود را در برابر نظام افزایش دهد؛ از نگاه هاشمی، اصولگرایان اگر چند ماه قبل از انتخابات به وحدت میرسیدند، این سؤال در افکار عمومی و رسانهها معنا مییافت که جریان اصولگرایی در برابر چه رقیبی وحدت کرده است.
طبعا اگر این اتفاق میافتاد، هاشمی با فشار افکار عمومی میتوانست نظام اسلامی را به سمت گزینه فراموش کردن رفتار اصلاحطلبان در کودتای دو سال قبل ببرد؛ اینجا یکی از صفحات بازی شطرنج سیاست برای هاشمی بود. برای هاشمی رفسنجانی کوتاه آمدن نظام اسلامی در برابر فتنهگران کودتای دو سال قبل یک پیروزی بود، حتی اگر هیچیک از آنها به مجلس هم راه نمییافتند چون با تحقق این فرض، هاشمی بندهایی از نماز جمعه خود را محقق کرده بود و میگفت من دو سال قبل گفتم که نظام باید کوتاه بیاید.
صفحه بازی دیگر برای هاشمی از به وحدت رساندن اصولگرایان و به میدان آوردن اصلاحطلبان فتنهگر، ارائه دو لیست انتخاباتی بود. هاشمی اگر میتوانست بازی حیدری - نعمتی یا به تعبیر دقیقتر رقابت اصلاحطلب - اصولگرا را جا بیندازد، در میانه این رقابت سنتی میتوانست ترکیبی از چهرههای همسو با خود را وارد مجلس کند که در این صورت قطعا بخشی از نمایندگان مطلوب هاشمی با زمینههای ایجاد شده، از طریق لیست اصلاحطلبان وارد مجلس میشدند و بخشی دیگر قطعا با سازوکاری که از وحدت اصولگرایان تعریف شده بود، میتوانست در لیست نهایی آنها که نهایتا با ایده سهمیهبندی بسته میشد، تامین کننده نظرات هاشمی باشد.
از یاد نبریم که هاشمی در مقاطع بسیاری از برخی اصولگرایان مجلس هشتم و به ویژه ریاست آن بهره برد و حتی استمرار مسیر مجلس هشتم برای هاشمی مطلوب بود؛ با این حساب برای هاشمی ابقای این نمایندگان - که عمدتا در فتنه 88 یا در ستاد موسوی بودند و یا از جمله ساکتین فتنه شمرده میشوند - در مجلس نهم یک نعمت سیاسی به حساب میآمد.
یک صفحه دیگر بازی برای هاشمی این بود که اصولگرایان را از چند ماه قبل از انتخابات به وحدت برساند تا اگر نظام اسلامی در برابر مطالبات او برای کوتاه آمدن در برابر فتنهگران مقاومت کرد، با کنار کشیدن یاران خود از صحنه رقابت - یعنی همان کاری که بر خلاف انتظار برخی از تحلیلگران سیاسی در زمان ثبتنام انجام داد - زمینه یک انتخابات بدون رقابت را برای اصولگرایان و مظلومنمایی برای یاران فتنهگر خود را فراهم آورد.
برای تصور این بخش از بازی هاشمی فرض کنید که اصولگرایان از آبان ماه وحدت خود را جشن گرفته بودند؛ این وحدت سبب میشد تا هاشمی سؤال "این وحدت در برابر کیست؟" را هر روز پر رنگتر مطرح کند که از دو حال خارج نبود؛ یا نظام اسلامی در برابر این سؤال کوتاه میآمد که دو نتیجه پیروزمندانه قبل را برای هاشمی داشت و یا مقاومت میکرد که در این صورت - با توجه به وحدتی که از 6 ماه قبل صورت گرفته بود - متهم میشد به نظامی که میخواهد انتخاباتی بدون رقابت برگزار کند و این در کاهش مشارکت بی تاثیر نبود!
تمام این فرض ها بازی برد - برد را برای هاشمی تداعی میکرد اما یک چیز این بازی را بههم زد و آن طرح شعار قرآنی "انّ الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا" از طرف آیتالله مصباح و حلقه زدن جماعتی از میان اصولگرایان دور این عمار امام خامنهای و برافراشتن علم جبهه پایداری انقلاب اسلامی بود؛ به ویژه که جبهه پایداری با طرح دیدگاههای خود، حمایت بخش عظیمی از نیروهای انقلاب حتی همان دوستانی که به اصل وحدت با وجود انتقادات به جا معتقد بودند را به دست آورده بود.
آیتالله مصباح در عین حال که بر اصل خیرخواهانه وحدت مهر تأیید زد، با گشودن جبهه جدیدی و تأکید بر انجام تکلیف و پایداری بر اصول، جریان اصولگرایی را به دوایر متحدالمرکزی تشبیه کرد که سلایق مختلف را در درون خود جای داده است.
اکنون در آغازین سالهای دهه چهارم انقلاب، اختلاف سلیقه در جبهه اصولگرایی به اندازهای رسیده که باید دست مردم را برای انتخاب یکی از این سلیقههای درون نظام باز گذاشت؛ مردم باید مخیّر باشند تا از درون آنهایی که به نظام اسلامی پایبندند، یک سلیقه را انتخاب کنند.
مردم از ما نمیپذیرند که ما آنها را مخیّر کنیم تا از گزینههای "معتقد به نظام" و "در برابر نظام" یکی را برگزینند؛ چرا که مردم ایران اسلامی در این صورت قدرت انتخاب ندارند و مجبورند برای فرار از گزینههای "در برابر نظام"، به سلیقههایی که درون نظاماند اما آنها را نمیپسندند، تن دهند.
ظهور جبهه پایداری و اصرار آن بر اصول سبب شد تا بازی برخی برای به چالش کشاندن نظام ابتر بماند؛ جبهه پایداری که از ابتدا به تمام وجوه این بازی توجه داشت، ضمن بیان انتقادات به حقش نسبت به سازوکار انتخاب شده برای وحدت، تن به حضور در ترکیب تعیین شده نداد و هاشمی هم نتوانست به هیچ یک از گزینههای پیشبینی شدهاش برسد.
اکنون رقابت درون خانواده نظام اسلامی در حال شکل گیری است و به نظر می رسد اگر تاکنون پیگیری بحث وحدت در برخی حوزههای انتخابیه مانند تهران مصلحتی دلسوزانه دانسته میشد - بدون در نظر گرفتن اشکالات وارد به سازوکار این وحدت - از این پس پافشاری و اصرار بر وحدت در حوزه انتخابیهای مانند تهران نه ضرورت دارد و نه به مصلحت است.
بهجاست همه دلسوزان موثر، از این پس با بیان شاخصهها مانند آنچه آیتالله مهدویکنی در بیانیه بزرگداشت 9 دی تاکید فرمودند و آیتالله یزدی بارها و بارها بر آن تاکید کردهاند، در عین به وجود آوردن رقابت سالم، مردم را به سمت انتخاب گزینههای اصلح سوق دهند.
البته در این بین تنها روزنه امیدی که جریان فتنه پس از انتخاب گزینه تحریم غیرمستقیم برای کاهش مشارکت سیاسی به آن دلخوش کرده، درگیری فراتر از رقابت سالم سیاسی و انتقادات به جا و به حق و مبتنی بر اصول و آرمانها در بین سلیقههای موجود در میدان رقابت است که همه دوستداران نظام اسلامی باید به آن توجه کنند.
برچسب : نویسنده : mahmood bedanid بازدید : 122