سکوت سنگین شب و صدای دلنواز شر شر آب ، ناخودآگاه مرا به یاد تو انداخت !
به یاد شبی که خواب نماز شب خواندنت را دیده بودم ! از خواب پریده بودم و آشفته حال ، تا صبح گریسته بودم ! شبی که حس کرده بودم موسم خداحافظی نزدیک است ...
و صبحی که بی محابا زنگ زده بودم و تو انگار مدت هاست منتظر باشی ... که بگویی دیشب برایت نماز شب خواندم ! که بغض کنی ! که بگریم !
*/ که بگریم از این روزگار ...
دانستنیها,کتاب الکترونیک...برچسب : نویسنده : mahmood bedanid بازدید : 100