طبقه و ساخت طبقاتی جامعه

ساخت وبلاگ

تارنگاشت عدالت

نامهمردم

شماره798،9 شهریور 1387، صفحه 6

 

بحثدر مورد طبقه و ماهیت و منشاء آن یکی از موضوعات رایج ودرعین حال پر اهمیتدربرخورد های نظری-سیاسی احزاب و سازمان های چپ و ترقی خواه میهن ما محسوب می گردد.

اینگونهبحث و برخوردهای نظری عموما با پرسش هایی همراه است که برخی عبارتند از:آیا طبقه وساخت طبقاتی جامعه مبنا و پایه علمی دارد؟ آیا کشف طبقات متعلق به مارکسیسم است؟واصولا تعریف مارکسیستی طبقه چیست و آیا این تعریف با جامعه امروزی بشر درسده بیستو یکم انطباق می یابد؟ و نیز این پرسش کلیدی که آیا تئوری ساخت طبقاتی جامعه ومبارزه طبقاتی موضوعیت علمی خود را حفظ نموده یا نه ؟! از آنجا که پرسش هایی ازاین دست بویژه از سوی نسل نو مبارزان راه سوسیالیسم و عدالت اجتماعی، جوانان پرشور و آرمان گرایی که در دوران دشوار ونامساعد کنونی به صف مبارزه پیوسته اند مطرحمی گردد، توضیح هر چند فشرده اما علمی از مقوله طبقه و ساخت طبقاتی جامعه و مبارزهطبقاتی بر پایه جهان بینی مارکسیستی-لنینستی ضرور می باشد. بویژه آنکه اکنون مادرسطح جهان و از جمله ایران با یورش گسترده ایدئولوژیک-تبلیغاتی سرمایه داری کهدردوران جهانی شدن منکر وجود طبقات وتضاد و اختلاف طبقاتی است روبرو هستیم. امروزهانواع تئوری های جامعه شناسی معاصر بورژوایی در باره ساخت جوامع بشری با آزادیکامل واز راه های گوناگون درجامعه ایران و در بین جوانان رواج داده می شود، نظریهپردازان چنین تئوری هایی که وجود طبقات را نفی کرده و منکر ساختمان طبقاتی جامعهمعاصر سرمایه داری هستند، درتبلیغ وترویج نظریات خود با مانعی برخورد نمی کنند ولیمارکسیسم همچون دهه های گذشته از این امکان برخوردار نیست ونظریه پردازان و مبلغانو مروجان اندیشمند ومردم دوست آن از بدیهی ترین حقوق محروم هستند! به هر رویدرخصوص آشنایی با ”تازه ترین“ نظرات جامعه شناسی بورژوازی درخطوط کلی آن می بایدتاکید کرد، این نظرات وجود حرکت تکاملی پیش رونده تاریخ را باطل و نادرست ارزیابیکرده و تمام روند تکامل تاریخی را به طور عمده درچارچوب تحولات در عرصه فن آوریمحدود می سازد!! به علاوه ساختمان طبقاتی جامعه معاصر سرمایه داری نفی و انکار میشود و تنها لایه بندی اجتماعی، یعنی وجود گروه های شغلی یا روحی مورد قبول واقع میگردد.


دراین تئوری ها تاکید می شود در جامعه امروزی بشر با توجه به سطحبالای فن آوری(تکنیک) ما با تضاد و مبارزه طبقاتی مواجه نیستیم، تنها تحرک اجتماعیوجود دارد که سبب بروز اصطلاک میان لایه های اجتماعی می شود و بنابر این تضاد غیرقابل حلی درجامعه وجود ندارد واساس تقسیم بندی امروزی جوامع سرمایه داری بویژهکشورهای پیشرفته بر مشاغل، حرفه ها، عقاید و روحیات قرار می گیرد. چنین نظرات وتئوری هایی از آنجا که درمقیاس بسیار گسترده و باور نکردنی تبلیغ می شوند،متاسفانه بخش هایی از افراد و سازمان های مردمی و چپ و مترقی کشور را کم و بیش تحتتاثیر خود قرار داده و سبب آشفته اندیشی ایدئولوژیک-سیاسی آنها و درنتیجه تضعیفدمکراتیسم ریشه دار ایرانی، شده است که نباید از آن با بی تفاوتی و یا به سادگیگذشت. بنابر این پرداختن به موضوع فوق العاده مهم، طبقه و ساخت طبقاتی جامعه ضورتیتام وتمام دارد.


بر خلاف تصور بسیاری، کشف طبقات به مارکسیسم تعلق ندارد. پیش ازمارکس و انگلس برخی اندیشمندان به وجود طبقات درجامعه پی برده بودند. کارل مارکسدر نامه ای به سال 1852، با صراحت اعلام می کند که کشف طبقات از آن او نیست، ولیمارکس نخستین دانشمندی است که اثبات کرد وجود طبقات تنها با مراحل تاریخی معینتکامل تولید مربوط است و همچنین این نتیجه داهیانه را گرفت که تنها طبقه رشدهیابنده جامعه سرمایه داری، یعنی طبقه کارگر است که می تواند جامعه طبقاتی را ازطریق استقرار حاکمیت خود ملغی سازند.


از این رو مارکسیسم معتقد است، طبقات همیشه و از همان آغاز پیدایشجامعه بشری وجود نداشته و دو مقوله جامعه و طبقه لازم و ملزوم یکدیگر نیستند. تقسیمجامعه به طبقات، در یک مرحله معین ا زتکامل تاریخی، برشالوده سطح معینی از رشدنیروهای مولده، انجام گرفت. پایه اقتصادی پیدایش طبقات عبارت بود از پیدایش تقسیمکاراجتماعی و مالکیت بروسایل تولید!


بطور کلی طبقه اجتماعی عبارت است از گروه بزرگ انسان ها که دارایشاخص و خصوصیت های اجتماعی مشترک هستند، چهار شاخص عمده درتعریف طبقه بعنوان یکمقوله اجتماعی وجود دارد که عبارتند از:نخست، جا و مقامی که افراد درنظام تولیدیمعین به خود اختصاص داده اند، برای شناخت هر طبقه باید اول به مقام و جای آن را درسیستم معین تولیدی درنظر گرفت. دوم، مجموعه، مناسبات و رابطه ای است که گروه موردنظر از افراد انسانی با تولید دارد، به این معنا که درتعیین هر طبقه وتعلق طبقاتیافراد باید درنظر داشت که این افراد دارای مالکیت بر وسایل تولید هستند یا نه و چهنوع مالکیتی و درچه حدی دراختیار دارند. سوم، نقش و جایگاه افراد درسازمان اجتماعیکار است. درصورت بندی های مختلف هر طبقه دارای نقش معینی درسازمان اجتماعی کار است.


و سرانجام چهارمین شاخص، چگونگی به دست آوردن بخشی از ثروت هایجامعه و مقدار این بخش یا به عبارت دیگر چگونگی توزیع نعم مادی است. به این ترتیبکشف پایه عینی تقسیم جامعه به طبقه درعرصه تولید مادی درجامعه شناسی متعلق بهمارکسیسم است.


دقیق ترین و جامع ترین تعریف مقوله طبقه و طبقات اجتماعی را لنینبه دست داده است، وخاطر نشان ساخته، طبقات گروه های بزرگ انسان ها هستند که از جهتجای خود درسیستم تولید اجتماعی دوران معین تاریخی، از جهت رابطه خود با وسایلتولیدی که اغلب درقوانین تسجیل و فرموله می شود، از جهت نقش خود درسازمان اجتماعیکار و بنابر این از جهت شیوه های دریافت ومیزان آن سهمی از ثروت های اجتماعی کهدراختیار دارند از یکدیگر متمایز می گردند. طبقات آن چنان گروه هایی هستند کهگروهی از آن ها می توانند به برکت اختلاف مقام درشیوه معین اقتصادی-اجتماعی، ثمرهکار گروه دیگر را به تصاحب خود درآورد.


مقوله طبقه را باید به مفهوم علمی و بنابر چنین تعریفی درک کرده وبه کا ربرد. درست بر پایه چنین تعریفی از طبقه و ساخت طبقاتی جامعه است که،مارکسیسم مبارزه طبقاتی را نیروی محرکه اساسی درتمام جوامع تقسیم شده به طبقات میداند. مبارزه طبقاتی نه یک پدیده تصادفی ویا گذرا که به میل این و یا آن طبقه وحزب انجام می گیرد، بلکه یک قانون عینی تکامل تاریخ و اجتماع است.


اهمیت تئوری ساخت طبقاتی جامعه ومبارزه طبقاتی چنان است که لنین آنرا تئوری راهنما و راهگشا درپیچ و خم آشفتگی های ظاهری جامعه می خواند. برخوردطبقاتی و تحلیل طبقاتی از روندهای اجتماعی، کنه بسیاری از رخ دادها را آشکار میسازد. دراینجا ما با یک بحث فوق العاده مهم مواجه می شویم و آن دوری جستن ازبرخورد مکانیکی وخشک با تئوری مارکسیستی مبارزه طبقاتی است. درعرصه عمل سیاسیودراتخاذ مشی اصولی این دوری جستن حائز اهمیت فراوانی است.


نباید با استناد به این تئوری ساختمان طبقاتی جامعه را تا حد کپیبرداری و کلیشه سازی بی محتوی تنزل داده و ضمن تحلیل و توضیح پدیده های اجتماعی ونقش این یا آن طبقه دچار برخورد مکانیکی شد.


بنابر این تاکید بر اینکه مختصات عمومی که مارکسیسم-لنینیسم برایطبقات ذکر می کند با درنظر گرفتن تنوعی که درزمان و مکان پیدا می شود، صحیح وعلمیاست، تاکید بیهوده ای نمی باشد. باید به یاد داشت در انطباق تئوری ساخت طبقاتیجامعه و مبارزه طبقاتی همواره واقعیت های مشخص و ویژگی های هر جامعه به دقت موردتوجه قرار گیرد. طبقات درجوامع مختلف ویژگی های خود را دارند و این ویژگی ها، علیرغم خفظ ماهیت مشترک، بروز می کند. نادیده انگاشتن این مجموعه عوامل و ویژگی هاسبب خطاهای تاکتیکی و اشتراتژیکی فوق العاده زیانبار در مبارزه می شود.


در اوضاع کنونی نمونه های قابل تاملی از این انحراف یعنی برخوردسطحی و مکانیکی با تئوری ساخت طبقاتی جامعه و مبارزه طبقاتی درمیان برخی جریانات ومحافل دیده می شود. به عنوان نمونه کلیشه سازی از قانونمندی های عام و درک مکانیکیاز آرایش طبقاتی جامعه و نمایندگان سیاسی طبقات و لایه های گوناگون به ویژهنیروهای حاکمیت سبب نوعی انحراف در زیر پوشش شعارهای“انقلابی“و“طبقاتی“ گردیده کهتصادمات و برخوردهای درون حکومتی“مبارزه“ ویا ”مقاومت“،“ضدامپریالیستی“و“ضدسرمایهداری“ ارزیابی می گردد و کار به حمایت و پشتیبانی از باندهای ارتجاعی و ضد مردمیمی کشد. نباید فراموش کنیم درجوامعی نظیر جامعه ما، روندهای سخت درهم تنیده ومتناقض، بسیار به چشم می خورد، به قول رفیق طبری:“درجوامع کم رشد که درکار انتقالاز ساخت طبقاتی جامعه کهن.....به ساخت طبقاتی جامعه سرمایه داری هستند، از جهت اینساخت، حالات انتقایی، حالات مغشوش .... دراین جامعه ها زیاد دیده می شود کهایدئولوژی انقلابی یا ضد انقلابی را متعلقان به طبقاتی که باید با این یا آنایدئولوژی مخالف باشد، می پذیرند، احزاب و گروه ها دراین جوامع غالبا تلفیقی موقتو مکانیکی از قشرها و طبقات مختلف اند و لذا پیوند درونی آنها سست و استواری آنهااندک است.“


در دوران کنونی در جوامعی نظیر جامعه ایران به لحاظ ساخت طبقاتیآن، جریانات واپس گرا و ضد مردمی امکان و زمینه عینی و ذهنی فعالیت زیر نام وشعارهای عوام فریبانه و دروغین را به میزان قابل توجهی دارا هستند. این جریاناتدرحرف دم از عدالت و آزادی می زنند ولی درعمل اجتماعی در خدمت کلان سرمایه داریقرار دارند و یا قرار می گیرند. تجریبات تاریخی کشور ما دراین زمینه کم نیست. یکیاز آخرین نمونه های این پدیده، دولت ضد ملی احمدی نژاد است که درپس شعارهای توخالیو فریبنده خدمتگذار سرمایه داری بزرگ تجاری و لایه های انگلی طبقه سرمایه دارایران است.


عدم رشد نیروهای مولده، عقب ماندگی اقتصادی-اجتماعی به ویژه پس ازاجرای سیاست تعدیل اقتصادی که اثرات مخرب و بسیار ناگواری درساخت طبقاتی جامعهایران باقی گذارده که می توان دراین زمینه به تضعیف کمی وکیفی طبقه کارگر، اضمحلالتولید و وصنایع تولیدی، رواج اقتصاد دلالی و روحیات و فرهنگ ناشی از آن، تمایل بهمصرف، بی ارتباط با تولید داخلی وافزایش قدرت سیاسی و اقتصادی بخش کوچکی از جمعیتکه عمدتا دارای مشاغل خدماتی هستند، گسترش ناموزون لایه های بینابینی جامعه دراثرفروپاشی تولید و جز اینها، اشاره داشت.


مارکسیسم-لنینیسم همواره بر درک و انطباق صحیح، همه جانبه و خلاق ومشخص تئوری ساخت طبقاتی جامعه و مبارزه طبقاتی با هر جامعه مفروض و معین تاکیدداشته و دارد. حزب توده ایران نیز دراین زمینه، ضمن مبارزه ایدئولوژیک با جریاناتو محافلی که منکر قانونمندی های عام و جهانشمول و مفهوم طبقه وساخت طبقاتی جامعههستند، با برداشت سطحی، دگم و مکانیکی از این تئوری مبارزه کرده و خواهد کرد.


حزب ما درتعیین سیاست های خود همواره با ملاک قراردادن تئوری ساختطبقاتی جامعه و مبارزه طبقاتی از برخورد سطحی و کلیشه ای احتراز جسته و درپیانطباق خلاق این تئوری راهگشا و علمی با جامعه ایران و خود ویژگی های منحصر بفردآن بوده است. 

چنیناست اسلوب علمی حزب توده ایران در میدان عمل اجتماعی پیچیده و پر تنش این مقطعحساس تاریخ ایران!

دانستنیها,کتاب الکترونیک...
ما را در سایت دانستنیها,کتاب الکترونیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahmood bedanid بازدید : 96 تاريخ : پنجشنبه 13 مهر 1391 ساعت: 6:20